به نام خداوند جان و خرد »

محتوای درس: این درس مانند تمام درس های آغازین کتاب های فارسی، مناجات(تحمیدیه) است. راز و نیاز با خداوندی که آرامش بخش دل ها و کارگشای همه مشکلات بندگانش است. فردوسی در این شعر به عظمت و بزرگی خداوند اشاره می کند و می گوید که خداوند با چشم های مادی قابل دیدن نیست و انسان نمی تواند عظمت خداوند را سپاس بگوید. در نتیجه خداوند فقط قابل ستایش و بندگی است.

معنی ابیات:

به نام خداوند جان و خرد                                                            کزین برتر اندیشه بر نگذرد

- به نام خداوند خالق جان و اندیشه شاهنامه را آغاز می کنم » زیرا فقط می توان به نام های خدا فکر کرد و ذهن انسان نمی تواند به ذات و حقیقت خداوند دست یابد.

آرایه: اندیشه و خرد: مراعات نظیر.

نکته ی دستوری: درمصراع اول، فعل آغاز می کنم» به قرینه ی معنوی حذف شده است./ اندیشه: مشتق= (اندیش+ ه).

خداوند نام و خداوند جای                                                     خداوند روزی ده رهنمای

- خداوندی که صاحب نام ها و مکان هاست اما خودش در یک نام و یک مکان نمی گنجد »، و پروردگاری که به مخلوقات روزی می بخشد و ان هارا راهنمایی می کند.

آرایه ها: تکرار خ» و ن»: واج آرایی.

نکته ی دستوری: روزی ده و رهنمای= صفت مرکب(صفت فاعلی مرکب مرخم).

خداوند کیوان و گردان سپهر                                                   فروزنده ماه و ناهید و مهر

- آفریننده و صاحب ستاره ی کیوان و آسمان گردان، و روشنی بخش ماه و زهره و خورشید.

آرایه ها: کیوان، سپهر، ماه، ناهید و مهرمراعات نظیر.

نکته ی دستوری: گردان سپهرک ترکیب وصفی مقلوب(سپهر گردان)/ فروزنده: صفت مرکب(فروز+ َ نده)، در اینجا جانشین اسم شده است.

- کیوان: نام دیگر آن زحل» است و ششمین سیاره ی منظومه ی شمسی به نسبت فاصله از خورشید. کیوان در قدیم به معنی آسمان» به کار می رفت.

به بینندگان، آفریننده را                                              نبینی، مرنجان دوبیننده را

- تو نمی توانی با دو چشم خودت خداوند را ببینی، پس چشم هایت را آزار نده.

نکته ی دستوری: بینندگان، آفریننده و بیننده: مشتق/ دوبیننده: ترکیب وصفی(دو=صفت شمارشی/ بیننده=هسته).

مفهوم: خداوند را نمی توان با حواس مادی دید و درک کرد.

نیابد بدو نیز، اندیشه راه                                                      که او برتر از نام و از جایگاه

- انسان با فکر و اندیشه ی محدودش نمی تواند ذات خداوندی را که از نام و مکان برتر استف درک کند.

آرایه: راه نیافتن اندیشه: کنایه از درک نکردن اندیشه و خرد.

مفهوم: انسان ها نمی توانند عظمت خداوند را درک کنند.

ستودن نداند کس او را چو هست                                             میان بندگی را ببایدت بست

- هیچکس نمی تواند آنطور که شایسته است خدا را ستایش کند. بنابر این فقط باید آماده ی بندگی و خدمت به او شوی.

آرایه ها: هست و بست: جناس/ مصراع دوم، تکرار ب» : واج آرایی.

توانا بود هر که دانا بود                                                        ز دانش دل پیر برنا بود

- هرکس که دانا باشد، توانایی هم دارد، انسان دانا می تواند هر کاری انجام دهد. دل انسان پیرف با علم و دانش جوان می شود ( دانش سبب شادابی دل انسان می شود ).

تاریخ ادبیات:

حکیم ابوالقاسم فردوسی: در روستای باژ، واقع در منطقه ی توس خراسان به دنیا آمد. از نجیب زادگان و دهقانان توس بود. او مردی شیعه مذهب بود و دلبستگیش به میراث قومی و فرهنگی ایران کهن، مانع از ارادات خالصانه ی او به خاندان پیامبر(ص) نشد. فردوسی، بیست و پنج یا سی سال برای سرودن شاهنامه، رنج کشید و در حالیکه نزدیک به هشتاد سال داشت به سال چهارصدویازده هجری قمری درگذشت و در زادگاه خود به خاک سپرده شد.

قالب شعر: مثنوی     

Salehe.b

ادبیات فارسی نهم ( ستایش + درس اول )

پیشنهاد امروز

ابوالمجد مجدود بن آدم متخلص به سنایی شاعر و عارف بزرگ و نامدار نیمه­ی دوم سده پنجم و نیمه­ی اول سده­ی ششم هجری است. وی در سال ۴۶۳ یا ۴۷۳ هجری قمری در غزنین دیده به جهان گشود. چنانچه ازشعر سنایی برمی‌آید او به تمام دانشهای زمان خود آگاهی و آشنایی و در برخی تبحر و استاری داشته است. وی در سال ۵۲۵ یا ۵۳۵ هجری قمری در سن ۶۲ سالگی درگذشت. از آثار وی غیر از دیوان قصیده و غزل و ترکیب و ترجیع و قطعه و رباعی، مثنویهای وی معروف و بدین قرارند: مثنوی­های حدیقةالحقیقه، طریق التحقیق، کارنامه­ی بلخ، سیر العباد الی المعاد، عشق‌نامه و عقل‌نامه. سه مکتوب و یک رساله­ی نثر نیز به وی نسبت داده‌اند.

              

به نام خداوند جان و خرد (قالب این شعر : مثنوی)

1 ـ به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد

خرد و برنگذرد قافیه اند » و ردیف نداریم.

جان: روح، روان            خرد: عقل، اندیشه کزین: مخفّف(که+ از +این) به نام آفریدگار روح و اندیشه­ ی انسان آغاز می­کنم که اندیشه­ و درک انسان به بالاتر و بهتر از این راه نمی­برد. به نام خداوندی آغاز می کنم که دو نعمت بزرگ عقل و جان را به انسان عطا کرده است زیرا فکر و اندیشه ی انسان نمی تواند فراتر از این برود.( به ذهن و اندیشه ی انسان سخنی بالاتراز این خطور نمی کند که سخنش را با نام پروردگاری آغاز کند که به انسان جان و خرد بخشیده است.)

اندیشه : فکر / خداوند : صاحب / کزین  : مخفّف که از این /

2 ـ خداوند نام و خداوند جای / خداوندِ روزی دهِ رهنمای

جای و رهنمای قافیه اند » و ردیف نداریم.

نام: 1 - اسم ، لفظی که برای نامیدن کسی یا چیزی به کار می رود. 2 - شهرت ، آوازه (خوب ).  3 - کلمه ، لفظ . 4 - صورت ظاهر. 5 - نشان ، اثر.

جای: 1- محل، مکان. 2- دنیا، هستی             روزی­ ده: روزی دهنده. (کسی که روزی می­دهد).          رهنمای: نشان دهنده­ ی راه. صفت فاعلی مرکّب مرخم: صفتی که بخش پایانی آن حذف شده باشد. مثال: رزم­آزمای ó رزم­آزماینده  /  روزی­دهó روزی دهنده /   جنگ­جوی ó جنگ­جوینده / ره ­نمای ó ره نماینده خداوند کیهان و گردان سپهر

خداوند ، صاحب اسما و صفات و القاب متعدّد و آفریننده ی جا و مکان (عالم هستی) است.اوست که روزی دهنده ی موجودات عالم و هدایت کننده ی آنهاست.در مصراع اول خداوند نام » تلمیح به دعای جوشن کبیر دارد که در آن جا هزار و یک اسم وصفت الهی آمده است .

روزی ده : اشاره به رزّاق بودن الهی است ( هو الرزّاق )

رهنمای : اشاره به هدایتگری خداوند است .( والله یهدی مَن یشاء )

خداوند جای : برای خدا ، جا و مکان متصوّر نیست.

3 ـ خداوندِ کیوان و گَردان سپهر / فروزنده ی ماه و ناهید و مهر

سپهر و مهر قافیه اند » و ردیف نداریم.

خداوند متعال افلاک هفتگانه (قمر ، عطارد ، ناهید ، خورشید ، مریخ ، مشتری ، زحل ) و آسمان در حال حرکت را آفریده است و اوست که به خورشید و ماه و ستارگان نور و روشنی بخشیده است.

کیوان : زحل ، نام یکی از افلاک هفتگانه است . (کی + وان = پاسبان فلک )

 گردان: چرخنده، چرخان سپهر: آسمان
گردان سپهر : آسمان چرخنده فروزنده: برافروزنده، روشن کننده. گردان صفت است برای سپهر که قبل از موصوف آمده است.

ناهید : سیّاره­ای در آسمان که نام دیگرش زهره، یا ستاره­ی صبحگاهی است، از افلاک هفتگانه

مهر : خورشید ، ازافلاک هفتگانه ( در آیین میترائیسم ، نماد حقیقت بوده است )

آرایه : مراعات نظیر ( تناسب ) در بین کلمات : کیوان ، سپهر ، ماه ، ناهید ، مهر  

   ماه و ناهید و مهر: آرایه­ی مراعات نظیر دارند. مراعات نظیر: به آوردن اعضای یک مجموعه در شعر یا نوشته­ های ادبی، مراعات نظیر می­ گویند. مثال: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند                     تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری.

 4 ـ به بینندگان ، آفریننده را / نبینی ، مَرَنجان دو بیننده را

آفریننده و بیننده قافیه اند » و را » و را » ردیف .

با چشمان و وجود جسمانی و مادّی نمی توان خدا را درک کرد پس برای این کار بیهوده به چشمانت زحمت مده. ( فردوسی در این بیت به یکی از عقاید مهم شیعه اشاره کرده است که وجود خداوند متعال با چشم و وجود مادّی قابل درک نیست. ( لا تُدرِکهُ الاَبصار وهُو یُدرِکُ الابصارُ )(گروهی به نام اشاعره » معتقدند که در قیامت می توان خداوند را با چشم دید.)

5 ـ نیابد بدو نیز ، اندیشه راه / که او برتر از نام و از جایگاه

راه و جایگاه قافیه اند » و ردیف نداریم.

انسان حتّی با افکار و اندیشه های باریک بین نیز نمی تواند به وجود خداوند متعال دست یابد زیرا که ذاتِ اقدس پروردگار فراتر از محدوده ی اسماء و نام ها و مکان ها است. (خداوند لامکان است.)

مفهوم بیت : نامحدود در محدود نمی گنجد.

سعدی نیز همین مفهوم را در شعرش اشاره کرده است :

بشر ماورایِ جلالش نیافت / بَصَر منتهایِ جمالش نیافت

6 ـ ستودن نداند کس او را چو هست / میان بندگی را ببایدت بست

هست و بست قافیه اند » و ردیف نداریم.

هیچ کس نمی تواند خداوند متعال را آنگونه که شایسته ی درگاه اوست ، ستایش کند پس تو باید کمر بندگی و اطاعت از او (خداوند) را به میان بندی و در بندگی و عبادت او تلاش کنی.

مفهوم بیت : وظیفه ی ما میان ما وخدا ، فقط بندگی » است.

7 ـ توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود

دانا و برنا قافیه اند » و بود» و  بود » ردیف.

هر کسی که علم و دانش داشته باشد انسان توانایی هم هست و از علم ودانش دل انسان پیر نیز جوان می شود.

بُرنا : جوان  / آرایه : تضاد ( برنا و پیر )

ابوالقاسم فردوسی (قرن 4 و 5) : اثر معروفش شاهنامه»سی سال ، سرودن شاهنامه به طول انجامید.

  .شاهنامه­ ی فردوسی حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی، ۳۲۹ هجری قمری - درگذشتهٔ پیش از ۳۹۷ خورشیدی، ۴۱۱ هجری قمری در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند. بر پایه دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی (۹۴۰ میلادی) در روستای باژ در شهرستان توس (طوس) در خراسان دیده به جهان گشود. سال زایش فردوسی در ۳۲۹ هجری قمری از آنجا دریافته شده‌است که در یکی از سروده‌های فردوسی می‌توان زمان چیرگی سلطان محمود غزنوی بر ایران در سال ۳۸۷ هجری قمری (برابر با ۳۷۵ خورشیدی) را دریافت کرد:

بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت                   نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت

فریدون بیداردل زنده شد                              زمین و زمان پیش او بنده شد

فصل 1 ( زیبایی آفرینش )

دیده ای نیست نبیند رخ زیبای تو را / نیست گوشی که همی نشنود آوای تو را

زیبای و آوای قافیه اند » و تو را و تو را ردیف »

چشمی نیست که رخ زیبای تو را نبیند و گوشی نیست که صدای خوش تو را نشنود .( مفهوم بیت : به هر طرف که رو کنی خدا را می بینی به شرطی که خوب ببینیم و خوب بشنویم .تمام دنیا جلوه های خداوند هستند.)

صدا : آوا

آرایه ها : مراعات نظیر ( تناسب )  دیده ، رخ ، گوش

امام خمینی : شاعر و نویسنده ی معاصر ، آثارش به نظم دیوان شعر »

و آثارش به نثر : کتاب الصوة ، سِر الصّلوة ، مصباح الهدایه ، کشف الاسرار ، چهل حدیث ،

پرواز در ملکوت

درس اوّل  آفرینش همه تنبیه خداوند دل است » ( قالب شعر ، قصیده )

مفهوم کل درس : زیبایی های آفرینش

از آنجایی که قالب شعر قصیده است (قصیده : مصراع اوّل از بیت اوّل با تمام مصراع های زوج هم قافیه است)

 قافیه های این شعر بدین صورت است :

لیل و نهار ، بهار ، اِقرار ، دیوار ، اَسرار ، بردار ، بیدار ، خار ، انار ، لیل و نهار ، هِزار ، شُکرگزار ،کج رفتار و ردیف نداریم.

 1-  بـامدادی  که  تفاوت  نکند  لیل   و  نهار / خوش  بود  دامن  صحرا و تماشای بهار

صبح زود که هنوز هوا کاملاً روشن نشده است و شب و روز با هم فرقی ندارند ، رفتن به دامن صحرا

و تماشای بهار بسیار خوب است.

بامداد : صبح زود  /   لیل : شب    /  نهار : روز /

آرایه ها : تضاد ( لیل ونهار)  /   جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( بهار و نهار)

تناسب ( صحرا و بهار )  /  تناسب ( بامداد ، لیل ، نهار )

تفاوت نکردن لیل  و نهار : اشاره به مساوی بودن طول شب و روز در سال دارد که دوبار اتّفاق می افتد : 1 ـ در آغاز بهار  2 ـ در ابتدای پاییز

2-   آفرینش  همه  تنبیه  خداوند  دل است /  دل نـدارد  کـه  نــدارد بـه  خـداوند اقرار

همه ی پدیده های آفرینش ، وسیله ای برای آگاهی بخشیدن به انسان هایی است که دارای شعور باطنی هستند و هر کس که با دیدن این زیبایی ها به وجود خداوند اِقرار نکند ، در واقع اصلاً دل ندارد و زنده نیست.

تنبیه : آگاهی  / آفرینش : آفریده های جهان / خداوند دل : صاحبدل ، انسان عارف /

دل » در مصراع دوم : احساس و عاطفه  /  اِقرار : اعتراف /

آرایه ها : واج آرایی حرف د »   /  جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( که و به )

دل : مجازاً  انسان  /  جناس تام ( خداوند در مصراع اول یعنی صاحب ، دارنده و در مصراع دوم به معنی پروردگار ، خالق )

نکته ی دستوری : آفرینش ( آفرین + ـِـ ش ) واژه ی مشتق »

که » در مصراع دوم به معنی کسی که » ضمیر مبهم 

3 -  این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود / هر  کـه  فکرت  نکند نقش بـود بـر دیوار

هر کسی که با دیدن این همه نقش های زیبایِ خداوندی در این دنیا به فکر فرو نمی رود و به خدا ایمان نمی آورد ، درست مانند نقّاشی و عکس ِ  بدون جان و روحی است که بر روی دیوار رسم می کنند.

عجب : عجیب  /  وجود : هستی  /  فکرت : فکر و اندیشه  /

آرایه ها : تناسب ( در و دیوار)  /  جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( بر و د ) 

تشبیه انسان بی فکر به نقّاشی روی دیوار » / تکرار واژه ی نقش »  /

 4 -  کوه و دریـا و درختان همه در تسبیح اند  /  نه  همه  مستمعی  فهم  کند این اسرار

کوه و درختان (همه ی موجودات) در حال ستایش خداوند هستند. این نکته را همه  می شنوند ، ولی هر شنونده ای قادر به درک این اسرار نیست.

تسبیح : خدا را به پاکی یاد کردن  /  مُستَمع : شنونده  / 

آرایه : تناسب (کوه ، دریا ، درختان) / جان بخشی (کوه و دریا و درختان در حال ستایش هستند)

بیت تلمیح » به آیه ی قرآن دارد یُسَبِّحُ لِلّه ما فی السَماوات و ما فی الارض » (آنچه در آسمان ها و زمین است خدا را تسبیح می گوید.) 

5  -  خبرت هست که مرغان سحر می گویند / آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار ؟

آیا خبر داری که پرندگان سحری به هنگام صبح می گویند : ای انسان غافل ، از بی خبری و نادانی رها شو.

مرغان : پرندگان  /  خُفته : غافل و بی خبر / جهالت : نادانی / خبرت هست : آیا خبر داری  /

آرایه : جناس ناقص افزایشی در حرف وسط (سر و سحر)  /  اضافه ی تشبیهی (خوابِ جهالت )

تناسب (  خواب ، خفته ، سحر ) / کنایه (سر از خواب برداشتن : کنایه از آگاهی و بیداری)

* نکته ی دستوری : ت » در خبرت ، نهاد » است.

 6 -  تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش  / حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

ای انسان غافل ، تا کی می خواهی مثل گل بنفشه (که ساقه ی خمیده دارد) در غفلت و بی خبری به سر ببری.حیف است که تو بی خبر و غافل باشی و گل نرگس بیدار و آگاه باشد.

حیف : افسوس ، دریغ / در ادبیات کهن ما گل نرگس » نماد چشمان باز و بیدار و زیباست

و گل بنفشه » به دلیل ساقه ی خمیده اش مثل انسانی سر به زیر انداخته و قادر به دیدن نیست،

گل بنفشه مثل انسان در حال تعظیم نیز در اشعار آمده است.

آرایه : تضاد (خواب و بیدار)  /  تشبیه ( شباهت تو به بنفشه)  / تشخیص ( گل نرگس بیدار است)

تناسب (بنفشه ، نرگس)  / جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( در و سر )

بنفشه  : نماد غفلت و سرافکندگی  /  نرگس : نماد بیداری ، بینایی و آگاهی

سر غفلت در پیش گرفتن ( کنایه )

7 - که تواند که دهد میوه ی الوان از چوب ؟  /  یا که داند که بر آرد گل صد برگ از خوار ؟

فکر کن که چه کسی غیر از خداوند می تواند ، از چوب خشک ، میوه های رنگارنگ به وجود آورد و یا چه کسی از میان خار ، گل های صد برگ می آفریند ؟( در واقع شاعر سوال و استفهام انکاری آورده است. با طرح این سوال می خواهد تأکید کند که هیچ کس نمی تواند از چوب خشک ، میوه های رنگارنگ  و  از خار ، گل های زیبا به وجود آورد.)

آرایه : چوب ( مجازاً درخت )  /  تضاد ( گل و خار )  / مراعات نظیر( گل ، برگ ، میوه )

مبالغه ( گل صدبرگ بزرگنمایی شده است که گلی دارای صد برگ باشد)

هر دو مصراع استفهام انکاری »

* نکته ی دستوری : صدبرگ ( صفت مرکب)

الوان : ج لون ، رنگ ها  / گل صد برگ : نوعی گل سرخ 

8 -  عقل حیران شود از خوشه ی زرّین عنب  /  فهم عـاجـز شود از حقّـه ی  یـاقوت انـار  

عقل بشر با دیدن خوشه های طلایی انگور حیران و متعجّب می شود و فهم و شعور بشر ، ازدرک زیبایی و ظرافت دانه های انار که مانند یاقوتی سرخ و ارزشمند می درخشد ، ناتوان است.

حیران : سرگردان  / عِنَب : انگور / حُقّه : ظرف کوچک ، که در آن جواهر نگه داری می شود.

یاقوت : سنگی قیمتی به رنگ های سرخ ، زرد و کبود 

آرایه : حیران بودن عقل و عاجز بودن فهم ( تشخیص)

مراعات نظیر (عنب ، انار)  / حقّه ی یاقوت انار : اضافه ی تشبیهی (دانه های انار به کیسه ای

پُر از یاقوت تشبیه شده است) 

مراعات نظیر ( عقل ، فهم )   /  مراعات نظیر ( زرّین ، یاقوت )    

9 -   پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز /  ماه  و خورشید  مسخّر  کند و لیل و نهار

خداوند پاک و بی عیب با فرمان خود تمام پدیده ها و موجودات را (ماه ، خورشید، شب و روز) مُطیع خود کرده و تحت فرمان خویش در آورده.

تقدیر : سرنوشت ، فرمان خدا  / مُسَخَّر : رام و مطیع

آرایه : تضاد( لیل و نهار)   /  مراعات نظیر(ماه و خورشید) 

کل بیت تلمیح » به آیات قرآن

 10 -  تـا قیامت سخن انـدر کـرم و رحـمت  او  / همه  گویند  و  یـکی  گفته  نیایـد  ز هـزار

اگر همه ی مردم دنیا تا روز قیامت درباره ی بخشش و لطف خداوند سخن بگویند باز هم یکی از هزاران لطف و رحمت خداوند ، گفته نمی شود. ( در قدیم سقف اعداد هزار بوده )

کرم : بخشش / آرایه : تضاد(یکی و هزار)

* نکته ی دستوری : تا » حرف اضافه است و قیامت » متمّم

11 -  نعمتت  بـار خـدایـا زعـدد   بیرون  است  / شکر  انعام  تـو  هـرگز  نـکند  شکـر گـزار

پروردگارا ، نعمت های تو قابل شمارش نیست و هیچ انسانِ شکرگزاری نمی تواند ، شکر نعمت های بی کران تو را به جای آورد.

اِنعام : بخشیدن ، هدیه دادن ( تلفّظ این واژه را با واژه ی اَنعام » که به معنی چهارپایان است، اشتباه نکنید)

آرایه : مراعات نظیر (نعمت ، شکر ، اِنعام ، شکرگزار)

ز عدد بیرون بودن : کنایه از بی شمار بودن

* نکته ی دستوری : ت » در نعمتت (مضاف الیه )   

هرگز : قید نفی

12 - سعدیا راست روان گوی سعادت بردند /  راستی کن که به منزل  نرسد  کج  رفتار

ای سعدی ، انسان های درست کار ، به سعادت و خوش بختی می رسند ، بنابراین تو هم انسانی صادق و راستگو باش ، زیرا انسان های بدرفتار به هدف و مقصودشان نمی رسند.

گوی : توپ کوچک  / 

راست رُوان : کنایه از انسان های درست کار  /  کج رفتار : کنایه از انسان های بدرفتار

جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل (که و به )  /  گوی سعادت (اضافه ی تشبیهی)

گوی چیزی بردن : کنایه از دست یافتن ، سبقت گرفتن ، موفّق و برنده شدن /

واژه ی سعدی » در بیت آخر تخلّص »

* نکته ی دستوری : سعدی : منادا  الف » در سعدیا : حرف ندا

راست روان : راست + رو = واژه ی مرکب ( ان نشانه ی جمع در ساختمان اسم دخالتی ندارد)

کج رفتار : مشتق ـ مرکب  و صفت جانشین اسم ( انسان کج رفتار ) [ کج + رفت + ار ]

سعدی : شیخ مصلح الدین ، سعدی شیرازی ( شاعر قرن هفتم )

کتاب بوستان یا سعدی نامه در 10 باب و به نظم می باشد.( در قالب مثنوی)

کتاب گلستان  یک مقدّمه ودیباچه و 8 باب دارد ونثر آمیخته به نظم می باشد.

دیگر اشعار سعدی شامل قصاید ، قطعات ، غزلیات و . می باشد.

به کل آثار سعدی کلیّات سعدی » گویند.

جزوه فارسی نهم

مرجع کد اهنگ

 

 

 

 

 

منبع» Nex98.ir

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی مثل نویسی صفحه 27 دوازدهم جدید 98

فیلم های آموزشی درس به درس کتاب تفکّر و سواد رسانه ای (mp4)

۴۰۰ موضوع انشا پیشنهادی؛ جدید و متفاوت به همراه نمونه 99 جدید !!

انشا با موضوع زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد جدید 99 !!

نگارش دهم درس ششم سنجش و مقایسه با موضوع قلب و مغز جدید 99

دانلود رایگان پاورپوینت درس 8 دین و زندگی دوازدهم-احکام الهی در زندگی امروز

انشا در مورد کفش پایه هفتم

، ,ی ,  , ,خداوند ,» ,مراعات نظیر ,    ,به نام ,نکته ی ,» و ,وجود خداوند متعال ,حکیم ابوالقاسم فردوسی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تدریس برتر مدرس اخلاق حرفه ای MBTI شخصیت شناسی ام بی تی آی وب سایت سید مرتضی موسوی تبار کتاب جامع آزمون صلاحیت بالینی دکتر علی اخبار هنرمندان موضوعات و مشکلات جنسی فایلکده برتر ( برترین مرجع فایل های آموزشی ) مجله آشپزی هنر تبلیغات و گرافیک مرجع دانلود فایل های فرهنگیان و دانشگاهی